English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1627 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
Let's drop the subject. U از این موضوع صرف نظر کنیم .
We should be leaving now. U باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. U کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
verba accipienda sunt secundum U materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
talk up <idiom> U صحبت درمورد
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
in on <idiom> U اطلاعاتی داشتن درمورد
what about <idiom> U چطور(درمورد چیزی)
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> U عمیقا فکر کردن درمورد
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
To be biased (prejudiced). U درمورد چیزی تعصب داشتن
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
food for thought <idiom> U درمورد چیز باارزش فکر کردن
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
search one's soul <idiom> U کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
freeboard U حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
monomaia U جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
To be patient with someone . U درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
tie up <idiom> U تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
let us be brief U کوتاه کنیم
let us be brief U مختصر کنیم
let us play U بازی کنیم
briefly speaking U مختصر کنیم
let us say U فرض کنیم
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
achloropsia U نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
researches U تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
research U تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researched U تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researching U تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
We move out on the 1st. U ما یکم بارکشی می کنیم.
let ab be equal to cd U فرض کنیم ab با cd برابرباشد
Let us suppose ... U حالا فرض کنیم که ...
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
aerostatics U علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
We'd like to pay separately. ما میخواهیم جداگانه پرداخت کنیم.
let us make a p for home U کوشش کنیم زودبخانه برسیم
I want to swim ,are you on ? U اهلش هستی شنا کنیم ؟
peach and straddle U بالا می کشیم وخرابش می کنیم
We live in the Machine Age . U ما درعصر ماشین زندگه می کنیم
let go <idiom> U به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
We've given notice that we're moving out of the apartment. U ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
We should not indulge in personalities. U نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
Lets talk man to man . U بیا مرد ومردانه با هم صحبت کنیم
it can be altered at pleasure U هر وقت بخواهیم میتوانیم انرااصلاح کنیم
i had best to leaveit U بهترین کاران است که ان راول کنیم
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
A rapid response would be appreciated. U از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
starting with the issue of July 1 U هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
It's time to prepare the meal. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
Lets suppose the news is true . U حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
We do not usually go places that cost a lot of money. U ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
We all think he is very nice. U ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
Supposing it rains , what shall you do ? U فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
He's always moaning that we use too much electricity. U او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
Let's play for keeps. U بیا جدی بازی کنیم. [روی پول یا هر چیزی بها دار]
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
research U تحقیق
indagation U تحقیق
inquirendo U تحقیق
verification U تحقیق
scholarships U تحقیق
rummage U تحقیق
rummaged U تحقیق
rummages U تحقیق
investigations U تحقیق
investigation U تحقیق
scrutiny U تحقیق
rummaging U تحقیق
ascertainment U تحقیق
researches U تحقیق
researching U تحقیق
quests U تحقیق
studying U تحقیق
study U تحقیق
studies U تحقیق
checking U تحقیق
scholarship U تحقیق
inquiry U تحقیق
researched U تحقیق
quest U تحقیق
inquiries U تحقیق
inspect U تحقیق کردن
investigations U تحقیق بررسی
investigates U تحقیق کردن
verifying U تحقیق کردن
verifiable U تحقیق پذیر
inquired U تحقیق کردن
see into U تحقیق کردن
scholarism U تحقیق علمی
operations research U تحقیق در عملیات
probe U تحقیق نیشتر
probed U تحقیق نیشتر
probes U تحقیق نیشتر
research and development U تحقیق و توسعه
surveying officer U افسر تحقیق
research cost U هزینه تحقیق
research method U روش تحقیق
research and analysis U تحقیق وبررسی
court of inquiry U کمیسیون تحقیق
investigating U تحقیق کردن
courts of inquiry U کمیسیون تحقیق
verify U تحقیق کردن
investigation U تحقیق بررسی
quest U تحقیق و رسیدگی
interrogators U قاضی تحقیق
questioned U تحقیق کردن از
enquired U تحقیق کردن
inspects U تحقیق بازرسی
enquires U تحقیق کردن
inquire U تحقیق کردن
inspects U تحقیق کردن
inspected U تحقیق کردن
inspecting U تحقیق بازرسی
inspected U تحقیق بازرسی
inspecting U تحقیق کردن
investigator U مامور تحقیق
questions U تحقیق کردن از
investigators U مامور تحقیق
question U تحقیق کردن از
quests U تحقیق و رسیدگی
verifies U تحقیق کردن
interrogator U تحقیق کننده
investigated U تحقیق کردن
interrogator U قاضی تحقیق
interrogators U تحقیق کننده
investigate U تحقیق کردن
inquisitors U مامور تحقیق
inquisitor U مامور تحقیق
inquires U تحقیق کردن
enquire into U تحقیق کردن
enquire U تحقیق کردن
survey U تحقیق کردن
scrutinize U تحقیق کردن
look into U تحقیق کردن
local investigation U تحقیق محلی
disquisition U تحقیق جستجو
surveys U تحقیق بررسی
surveys U تحقیق کردن
commission of enquiry U کمیسیون تحقیق
fact finding body U کمیسیون تحقیق
verified U تحقیق کردن
inspect U تحقیق بازرسی
examing magistrate U قاضی تحقیق
judicial interrogator U قاضی تحقیق
verification U تحقیق ممیزی
examinating magistrate U قاضی تحقیق
surveyed U تحقیق بررسی
surveyed U تحقیق کردن
inspect U تحقیق کردن
bolt [examine] U تحقیق کردن
check U تحقیق کردن
determine U تحقیق کردن
explore U تحقیق کردن
examine U تحقیق کردن
study U تحقیق کردن
dissect [analyse] U تحقیق کردن
survey U تحقیق بررسی
survey U تحقیق کردن
investigate U تحقیق کردن
analyse [British] U تحقیق کردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com